درود بر دوستانم

مدت هاست فرصت بازنگری و تجدید خاطره با وبلاگ برایم پیش نیامده بود. در این فاصله که سخت درگیر بودم و با پایان یافتن دوره دکتری و مراحل بعد از آن سرم خلوت تر شد.

از این تاریخ به بعد بیشتر به نوشته های تخصصی تر ادبیات و یا نوشته های خودم می پردازم .

یکی از نوشته های جدید این جانب تقدیم دوستانم.

27مهر.95

شاید
"شاید یه روز دیگه "این شعار هرروزمان می شود از تاریخی به بعد
مدام پشت گوش می اندازیم
مدام می خواهیم برای رفع تکلیف از خیلی از چیزها بگذریم و خیلی از چیزها را ندیده بگیریم
اصلا یه وقتایی پرخالیم و این خلا پر هی مارو سردرگم می کنه و مدام دور خودمون می چرخیم شاید بشه نجات بدیم خودمونو از چی یا کی مهم نیست مهم اینه که بتونیم بهانه ای داشته باشیم برای شایدهای اینده برای گم شدن و گم کردن خودمون.
دنبال هزار و یک دلیلیم برای نبودن در ثانیه ای در مکانی و در خاطره ای یا دریادی.
افسوس که ممکن نیست."شاید "گم ترین لحظه ی بی حضور هرزندگی است و باید که "شاید "را "باید" کنی و گرنه معلقی در زندگی و روزمرگی که تا پادر زمین یا دل در اسمان نداشته باشی نجاتی نیست .
جایی برای تکیه لازم است تکیه ها شایدها را باید می سازند.
جایی برای تکیه لازم است.م. امینی ثانی

مطالب باذکر منبع آزاد است.

ذکر یک نکته هم در این جا لازم است .برخی از مطالب قبلی وبلاگ از جای دیگر نقل شده و هرجا که دسترسی به منبع بوده ذکر شده و اگر نبوده بدون قصد بی احترامی به مولف یا گردآوری کننده بوده است.